پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت سی و هفتم :
امان از لبخندش!
چه سرّی در آن لبخند نهفته بود که چنان بی پروا مرا به سمت خودش میکشید!
دست خودم نبود. نه دلدادگیام دستم خودم بود و نه آشفتگی احوالم.
من دوست داشتم که هم به او عشق بورزم و هم به او علاقهای نداشته باشم.
من مایل بودم که مدام، هم به او فکر کنم و هم فکر او را از سرم بدر کنم.
من مشتاق بودم که هم، در خیالاتم شبها با او رویا ببافم و هم بر رویاهایم با او خط بطلان
لیلا رنجبر
00بسیار عالی وجذاب ممنون